یک تجربۀ مراکشی در ایجاد حزب لنینیستی
یک مقدمۀ کلی
1- کارل مارکس در نامۀ خود به براک در سال 1875، در چارچوب نقد برنامۀ گوتا، اصرار دارد که هر قدمی که جنبش واقعی برداشته مهمتر از دهها برنامه است. شاید منظور مارکس از گفتن این مطلب این باشد که حرکت بالفعل یک گروه سیاسی بر روی زمین واقعی، مقدم بر همۀ برنامههایی است که ممکن است به لحاظ نظری بدون تأثیر واقعی در واقعیت عملی توسعه یابند. اما از سوی دیگر، لنین به ما یادآوری میکند که هیچ جنبش انقلابی بدون تئوری انقلابی وجود ندارد و منظور او از این طریق، لزوم همگامی بین جنبش واقعی ضروری مورد اشارۀ مارکس و تبلور نظریۀ انقلابی گروه سیاسی است.
2- مناسبت این مقدمه ماه آگوست 2024 است که با پنجاه و چهارمین سالگرد تأسیس سازمان مارکسیست-لنینیست "به پیش" در 30 اوت 1970، و صدمین سالگرد درگذشت ولادیمیر ایلیچ اولیانوف لنین در سال 1924 مصادف است. این دو رویداد ما را دعوت میکند تا مفهوم و فلسفۀ سازمان مارکسیست-لنینیستی در مراکش و میزان وام گرفتن آن از میراث لنینیستی در این زمینه را مورد پرسش قرار دهیم.
3- اگر هدف این مقاله بازیابی برخی از ویژگیهای سختگیرانۀ سازماندهی لنینیستی باشد که در طول دهۀ هفتاد قرن بیستم توسط سازمان به پیش مورد پذیرش قرار گرفته بود، و چنانکه کارل مارکس اشاره کرد در حرکت واقعی بهانجامرسیده توسط این سازمان قرار دارد که با متبلور شدن نظریۀ انقلابی آن نیز همراه شده است، این امر میزان کاستیها در برخی از جنبههای این نظریه را که متاثر از میزان بیگانگی جوانان انقلابی این سازمان نسبت به خط ناصری و بعثی، فلسفۀ انقلابی نهضت آزادیبخش فلسطین، سایۀ ایدئولوژی عربی-اسلامی و بازتاب جنبشهای انقلابی همزمان از جمله انقلاب چین، ویتنام و فرانسه در سال 1968 است، پنهان نمیکند.
4- با توجه به اینکه مسئلۀ صحرا یک مسئلۀ مردمی است و نه مسئلۀ رژیم که سازمان به پیش با آن دست و پنجه نرم میکرد، به نظر میرسد عدم اشباع از تاریخ اجتماعی آمازیغهای مراکشی و تلاش برای سرنگونی بهاصطلاح انقلاب غرب عربی با اتخاذ مواضع غیرمردمی بهویژه در مورد صحرا، در اشکال ضد انقلاب و ضد کمونیسم و در نظر گرفتن مارکسیست-لنینیستها بهعنوان خائنان به منافع تاریخی مردم مراکش و منافع قومی مردم آمازیغ منعکس خواهد شد. این بیگانگی بهجز با ناآگاهی بزرگ از تاریخ واقعی مرکزیت آمازیغهای مراکشی و استراتژیهای امپراتوریها و امپریالیستهای پیرامون که هدفش همچنان تفرقهافکنی و تسلیم کردن تودههای آمازیغ به قدرتهای خارجی عثمانی یا عربی اسلامی سنی و شیعی، و یا اروپایی، بهویژه امپریالیسم فرانسوی و اسپانیایی بود، قابل توضیح نیست.
5- علیرغم کمبود شدید و بیگانگی ناشی از فقدان دانش واقعی از تاریخ جامعۀ آمازیغهای مراکش (انسان آزاده و نجیب) که بهدلیل پرگویی دربارۀ تاریخ و ادبیات عربی-اسلامی بهمدت چندین دهه به وجود آمده، تجربۀ سازمان انقلابی به پیش به عنوان یک جنبش انقلابی واقعی و بخش بزرگی از تولیدات نظری و استراتژیک آن در ساخت حزب انقلابی، همچنان پایۀ محکمیست که جوانان کمونیست مراکشی میتوانند در نوآوریهای آیندۀ خود بر آن تکیه کنند. این مقاله کمکی کوچک در یادآوری تجربۀ سازمان به پیش مراکش است، که در ایجاد حزب لنینیستی پیشگام بوده است.
این مقاله به دو تجربۀ همزمان با تجربۀ به پیش، یعنی سازمان 23 مارس و سازمان خدمت به خلق، به دلیل ضعف سازماندهی و فروپاشی سریع آنها تحت ضربات سرکوب وحشیانه، نخواهد پرداخت.
مروری تاریخی
1- تاریخچۀ سازماندهی مارکسیست-لنینیستی در مراکش به اوایل دهۀ بیست قرن بیستم بازمیگردد، زمانی که حلقههای بحث کمونیستی بهصورت دورهای بین کارگران فرانسوی و همتایان مراکشی آنها در کارخانهها و معادن مراکش شروع به تشکیلشدن کرد. بدین ترتیب، مبارزات کارگران در سایۀ گروههای پراکنده، شروع به گرفتن روحیۀ خود از اندیشۀ انقلابی مارکسیست-لنینیستی کرد. این اندیشۀ کمونیستی بهویژه در میان کارگران معادن فسفات شهر خُریبکه و سپس در میان کارگران معادن زغالسنگ شهر جِراده گسترش یافت. این تفکر در طول نبردهای کارگری متعددی که در طول دهههای چهل و پنجاه قرن بیستم به پیروزیهای متعددی دست یافتند، تأثیر مستقیمی بر سازمانهای اتحادیۀ کارگری و نظم و انضباط مبارزاتی داشت. این تفکر در طول سالیان متمادی در نبردهای کارگران که چندین پیروزی در طول دهههای چهل و پنجاه قرن بیستم بهدست آورد، تأثیر فوری بر سازماندهی اتحادیهها و نظم و انضباط فعال داشت و با گسترش این امر، تفکر کمونیستی انگیزهای قوی برای مبارزه در راه استقلال مراکش از حمایت فرانسه بهوجود آورد. لئون سلطان در نوامبر 1943 موفق به تأسیس یک حزب کمونیست علنی شد و پس از مرگ او در سال 1945، علی یعته به عنوان رهبر حزب جانشین او شد. در سال 1959 حزب کمونیست به بهانۀ مخالفت با اسلام به دستور شاه ممنوع شد.
2- علیرغم مراجعه به دادگستری که اعلام کرد حزب کمونیست مراکش با اسلام مغایرت ندارد و در نظر گرفتن این امر که این حزب خود را بر ضد دین اسلام اعلام نکرده بود، دولت درخواست تجدید نظر داد و این ممنوعیت در سال 1961 که مصادف با به سلطنت رسیدن حسن دوم بود بهطور رسمی اجرا شد. حزب تنها در سال 1969 و آن هم تحت نام حزب آزادی و سوسیالیسم توانست فعالیت قانونی خود را از سر بگیرد. پادشاه با این ادعا که کمونیسم مترادف با الحاد است، از تأیید بازگشت به کار حزب تحت عنوان حزب کمونیست خودداری میکرد. این حزب مجدداً در سال 1974 نام خود را به حزب پیشرفت و سوسیالیسم تغییر داد.
3- به موازات توسعۀ حزب کمونیست مراکش، سازمانهای سیاسی کمونیستی مخفی در دهۀ 1950 تشکیل شد که مهمترین آنها سازمان "دست سیاه" بود که توسط دو جوان به نامهای حسن المکاوی و المهدی الناموسی در سال 1953 با تعداد محدودی از مبارزان بهمنظور بهدست آوردن سلاح برای انقلاب طبقۀ کارگر و تودهها با هدف تسویهحساب با عوامل استعمار و کسب استقلال تأسیس شد. با این وجود فعالیت آن بهزودی فاش شد و اعضای آن طی یک عملیات دستگیری در کازابلانکا دستگیر شدند.
4- دست سیاه شامل مردان جوانی از جمله عبدالله الحداوی بود که پس از دستگیری رهبران سازمان، مشعل آن را بهدست گرفتند. کار ادامۀ مبارزۀ مسلحانه با هماهنگی بین او و کمونیستهای مراکشی ادامه یافت و آنها در مارس 1954 یک سازمان مقاومت مسلحانۀ جدید تأسیس کردند. عبدالله الحداوی، الحسن الکلاوی، عبدالکریم بن عبدالله، عبدالله العیاشی، طیب بقالی و سایر فعالان سازمان جدیدی را تأسیس کردند که آنها را «هلال سیاه» نامیدند. طیب البقالی عضو تازۀ این گروه بود که در اوایل دهۀ 1940 در شبکههای کمونیستی مقاومت فرانسه شرکت کرده بود و الحداوی جوانترین آنها بود: او 17 ساله بود که هلال را بهعنوان نام این سازمان پیشنهاد کرد. هلال سیاه در هنگام تأسیس، مبارزان حزب شورا و استقلال، کمونیست و غیر وابسته را شامل میشد.
5- سازمان هلال سیاه در چندین عملیات مسلحانه که حضور و منافع فرانسه در مراکش را هدف قرار میداد، از جمله: از بین بردن همدستان استعمار یا پرتاب بمب در شهرهای اروپایینشین، مانند بمبی که در خیابان پاریس در کازابلانکا منفجر شد، و همچنین شرکت در درگیریهای شهر سیدیمعروف در 28-29 سپتامبر 1955 مشارکت داشت.
6- قبل از استقلال مراکش، این سازمان مخالفت خود را با مذاکرات اکس-له-بن با استعمارگران فرانسوی اعلام کرد و در مقابل بر ادامۀ مبارزۀ مسلحانه اصرار داشت، که آن را درگیر اختلافات عمیق با برخی از رهبران جنبش ملی، بهویژه آنهایی که به حزب استقلال تعلق داشتند، کرد.
7- اکثر رهبران هلال سیاه بهدلیل عدم تفاهم رهبران این سازمان با رهبران حزب استقلال، به صورت متوالی ترور شدند، به عنوان مثال عبدالله الحداوی و سه تن از یارانش در 28 ژوئیه 1956 بهدستور ادریس محمدی وزیر کشور ترور شدند. عبدالله الحداوی در زمان قتل 19 ساله بود.
8- در 15 ژوئن 1956، حسن الکلاوی در منطقۀ لوازیس کازابلانکا ترور شد، پیش از آنکه همرزمش الزَیانی در 30 ژوئن 1956 در دربالبلدیه توسط چهار نفر از سازمان مخفی وابسته به حزب استقلال ترور شوند. همۀ این ترورها به پایان یافتن سازمان هلال سیاه منجر شد، زیرا بیشتر سران آن زنده نماندند.
9- در سال 1969 تعدادی از جوانان عضو حزب آزادی و سوسیالیسم که این حزب را بیشتر ارتجاعی، تجدیدنظرطلب و خرسند از تمایلات سلطنتطلبانۀ خود میدیدند، تصمیم گرفتند از این حزب جدا شده و یک حزب کمونیست انقلابی ایجاد کنند. این حزب که "به پیش" نامگذاری شد، در 30 اوت 1970 بهصورت مخفیانه تأسیس شد.
در پرتو تأسیس این حزب، روند ساخت حزب انقلابی زیر آتش دشمن آغاز شد که از فلسفه و روش ساخت حزب از میراث بزرگ لنینیستی الهام گرفته شده است. مهمترین محورهایی که این ساختوساز بر آنها بنا شده است به شرح زیر است:
محور اول: اساس ایدئولوژیک مارکسیست-لنینیستی سازمان به پیش
1- سند تأسیسی سازمان به پیش با عنوان "نقابها فروافتاده، راه انقلابی را باز کنیم" که بر اهمیت ایدئولوژیک مارکسیسم-لنینیسم در مواجهه با اوضاع پیچیدۀ سیاسی کشور تأکید میکند، از یک سو با مقید بودنش به مبارزۀ طبقاتی تحت سلطۀ "الیگارشی کمپرادور و بورژوازی لیبرال که بهنوبۀ خود تابع سرمایهداری امپریالیستی جهانی، بهویژه امپریالیسم فرانسه است در رویارویی با طبقۀ کارگر و تودههای فقیر بهطور کلی" مشخص میشود.
2- بر این اساس، سازمان خواستار ایجاد ساختارهای انقلابی در پرتو ایدئولوژی مارکسیست-لنینیستی بهمنظور بهراهانداختن جنگ خلق علیه امپریالیسم و نیروهای سرکوبگر محلی بود. استراتژی حزبسازی بر اصول بنیادی لنینیستی زیر استوار است:
3- سانترالیسم دموکراتیک: حزب بر اعمال سانترالیسم دموکراتیک تأکید دارد که شامل تدارک جمعی و مرکزی از پایین به بالا و بالعکس است. این امر تضمین میکند که تصمیمات بهصورت جمعی گرفته میشوند و یکپارچگی بنیادین بین تئوری و عمل نیز در درون حزب وجود دارد.
4- تمرکز مسئولیتها: زمانی که صحبت از مسئولیتهای درونحزبی میشود، تأکید بر تمرکز وجود دارد. هر عضو باید بهشدت به اصول محرمانهبودن کامل پایبند باشد و بر اساس تجربۀ ملموس مبارزه انتخاب شود. این امر به حفظ نظم و انضباط کمک میکند و اطمینان میدهد که فعالان حزب، خود را وقف آرمان خدمت به انقلاب میکنند.
5- انتقاد و انتقاد از خود: حزب عمل مداوم انتقاد و انتقاد از خود را در میان اعضای خود تشویق میکند. این امکان شناسایی نقاط ضعف، رفع آنها و بهبود عملکرد کلی حزب را فراهم میکند.
6- پیشرفت جمعی: سازمان بر اهمیت پیشرفت جمعی در درون حزب تأکید میکند و خواستار حذف فردگرایی و درک عمیق ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم است.
محور دوم: استراتژی حزب انقلابی
1- سازمان به پیش، اتحاد میان اعضای حزب و تعهد آنها به خدمت به اصول حزب را برای موفقیت استراتژی خود ضروری میدانست.
2- بهطور کلی، استراتژی سازمان بر ایجاد یک حزب انقلابی منضبط، از نظر ایدئولوژی سالم و متحد، متعهد به اصول ایدئولوژی مارکسیستی-لنینیستی و متعهد به هدایت تودهها به سمت تغییرات انقلابی متمرکز است.
3- عبارت "نقابها فروافتاده" در سند تأسیس به وضعیتی اشاره دارد که در آن نیتها، هویتها یا حقایقی که قبلاً پنهان شده بودند، آشکار میشوند. لحظۀ نقابزدایی یا پردهبرداری را نشان میدهد، جایی که دیگر تظاهر، تغییر چهره یا توهم حفظ نمیشود و حقیقت پس پرده آشکار میشود.
4- در زمینۀ مراکش دهۀ 1970، عبارت "نقابها فروافتاده" به افشای ماهیت واقعی طبقۀ بورژوازی و سیاسی در مراکش اشاره دارد. این بهمعنای آشکار شدن عمیقترین آرزوها، انگیزهها و اقدامات طبقات حاکم است که قبلاً پنهان بود. این سند نشان میدهد که چگونه نمود یافتن بورژوازی بدون نقابش، به درک واضحتری از ماهیت استثمارگرانه و بیتوجهی آن به منافع تودهها منجر شد.
5- این سازمان با افشا کردن دستکاری مردم توسط بورژوازی و استثمار آنها برای دستیابی به دستاوردهای خود، پدیدۀ "فروافتادن نقابها" در مراکش در دهۀ 1970 را به تصویر میکشد. این همچنین نشاندهندۀ تغییری در ادراک است، که با آشکار شدن نیات و اقدامات واقعی طبقات حاکم که از زمان بهدست آوردن استقلال صوری تابع امپریالیسم فرانسه باقی ماندهبودند، سازمان را واداشت تا برای تغییر انقلابی و ضرورت سازماندهی تودهها در برابر نیروهای ستمگر دارای قدرت فراخوان بدهد.
محور سوم: دیالکتیک ساختن حزب انقلابی در بحبوحۀ مبارزه طبقاتی
در تابستان 1973، به پیش سندی را تحت عنوان "بیایید حزب انقلابی را زیر آتش دشمن بسازیم" منتشر کرد که با توجه به واضح بودن استراتژی سازمان در ایجاد حزب انقلابی، برای همۀ کمونیستهای مارکسیست-لنینیست مراکشی مرجعی اساسی باقی ماند. از این سند میتوان اصول بنیادین لنینیستی زیر را استخراج کرد:
اول از همه: ریشه دواندن در میان تودهها:
1- طبقۀ کارگر را هدف قرار دهید: در این سند تأکید شده است که حزب تلفیقی بین سوسیالیسم و طبقۀ کارگر است و طبقۀ کارگر را نیروی اساسی انقلاب میداند و در عین حال پیوند آن را با روستاهای مراکش و خیل پرشمار دهقانان به رسمیت میشناسد. برای سازماندهی طبقۀ کارگر باید اقدامات زیر به انجام برسد:
2- سازماندهی کارخانه: از طریق ایجاد اتحادیهها و جنبشهای کارگری در صنایع شهری.
3- سازماندهی کشاورزان در روستاهای مراکش: از طریق تشکیل تعاونیهای کشاورزی و گروههایی از کارگران کشاورزی.
4- جوانان به عنوان پیشتاز: سازمان به جوانان به عنوان یک عنصر اساسی در انقلاب نگاه میکند و برای رسیدن به این هدف باید:
5- سازماندهی مدارس و دانشگاهها: با تشکیل گروههایی از دانشجویان انقلابی به عنوان رهبران آینده.
6- آموزش ایدئولوژیک: ایجاد فضاهایی برای گفتگو و اشاعۀ افکار مارکسیست-لنینیستی در مدارس، دانشگاهها، کتابفروشیها ...
7- پیوندهای بین گروهی: سازمان در سند خود بر ضرورت پیوند بین گروههای شهری و روستایی و بین جنبشهای کارگری و دهقانی تأکید میکند. این امر باید شامل موارد زیر باشد:
8- اقدام مشترک: از طریق هماهنگی اعتراضات و تظاهرات برای افزایش آگاهی در مقیاس بزرگتر و فشار بر دولت.
9- ایجاد وحدت: با ایجاد یک "جبهۀ انقلابی" گستردهتر که شامل گروههای مختلف است.
دوم: دفاع استراتژیک:
1- اجتناب از رویارویی آشکار: این سند پیشنهاد میکند از رویارویی مستقیم با دولت که منجر به سرکوب سریع و وحشیانه میشود اجتناب شود. این امر از طرق زیر صورت میگیرد:
2- عملیات مخفی: انجام کار سیاسی به صورت کاملاً محرمانه برای جلوگیری از کشف و دستگیری.
3- اقدامات در مقیاس کوچک: تمرکز بر فرآیندهای سیاسی محلی کوچکتر که سرکوب آنها دشوار است.
4- تقویت انعطافپذیری: تأکید بر امنیت سازمانی و روشهای ارتباطی برای جلوگیری از نفوذ.
5- استفاده از استعارۀ "چکش و فولاد": سند بر این ایده تأکید دارد که حتی عقبنشینیها و دستگیریها نیز میتواند یک جنبش را تقویت کند. این بدین معنیست که:
6- حفظ روحیه: با حفظ انگیزه و اعتماد به نفس در میان ظلم.
7- یادگیری از اشتباهات: به معنای تجزیه و تحلیل شکستها برای بهبود استراتژیها و تاکتیکها.
8- بهرهبرداری از فرصتها: بهرهگیری از لحظات ضعیف شدن چنگال حکومت و تعمیق انواع تبلیغات، انتقاد و تحریک.
سوم: بهرهگیری از رسانهها:
1- سازماندهندۀ جمعی: این سند نقش روزنامۀ مخفی به پیش را به عنوان ابزاری برای سازماندهی و بسیج تودهها برجسته میکند. این امر ممکن است شامل موارد زیر باشد:
2- انتشار پیامهای ایدئولوژیک: گسترش افکار مارکسیستی-لنینیستی و انتقاد از رژیم موجود.
3- تقویت اقدامات: فراخوان برای تظاهرات، اعتصابات و سایر اشکال مقاومت.
4- ایجاد همبستگی: پیوند گروههای مختلف و الهام بخشیدن به مشارکت گستردهتر.
چهارم: مواجهه با چالشهای اصلی پیش روی سازمان:
1- رژیم ملک حسن دوم: این رژیم ظالم، قاتل و به سرکوب مخالفان معروف بود. این سند چالشهای کار در این شرایط را تأیید میکند.
2- نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی: مراکش با نابرابریهای زیادی بین فقیر و غنی، بین جمعیت روستایی و شهری و بین جمعیت تحصیلکرده و بیسواد مواجه بود. این امر چالشهایی را برای ایجاد وحدت و غلبه بر شکاف طبقاتی ایجاد کرد.
3- تقسیمبندی نظریۀ کادرها: سند، ایدۀ انزوای کادرها را مورد انتقاد قرار میدهد که حاکی از وجود درگیریهای داخلی در درون جنبش است. این تقسیمبندی ممکن است مانع وحدت و کارآمدی شود.
4- بهطور کلی ، استراتژی احتمالاً ترکیبی از موارد زیر بوده است:
5- تدریجی بودن: حركت را به آرامی میسازیم و پایه و نفوذ آن را به طور پیوسته افزایش میدهیم.
6- فرصتجویی: بهرهبرداری از برخی لحظات خاص ضعف دولت.
7- قدرت ایدئولوژیک: متقاعد ساختن مردم به اعتبار اندیشههای مارکسیست-لنینیستی بهعنوان راهی بهسوی رهایی.
محور چهارم: نقد و انتقاد از خود
بهوجود آوردن حزب انقلابی از سازمان به پیش کاری خالی از انتقاد و خودانتقادی به عنوان مکانیزم لازم برای توسعۀ سازمان نبود. بلکه از زمانی که کمیتۀ ملی سازمان در 20 نوامبر 1972 سند "ده ماه مبارزۀ سازمانی، انتقاد و خودانتقادی" را صادر کرد، خودانتقادی اعضای سازمان ادامه داشت، که مهمترین محورهای آن را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
1- این سند طولانی، گزارشی خودانتقادی است که توسط کمیتۀ ملی سازمان مارکسیست-لنینیست به پیش مراکش تهیه شده است و مبارزات ده ماهۀ سازمان، کاستیهای داخلی آن و مسیر آن بهسمت تبدیل شدن به یک حزب انقلابی را منعکس میکند. این گزارش تحلیلی پیچیده و چندوجهی از خط سیاسی سازمان، ساختار سازمانی آن و تجربیات آن از سرکوب است.
در زیر بهتفکیک نکات و موضوعات اصلی اشاره شده است:
اول از همه: انتقاد از گذشتۀ سازمان:
1- تمرکززدایی و خودانگیختگی: سازمان استفادۀ قبلی خود از ساختارهای غیرمتمرکز و مفهوم "نفوذ انقلابی" را مورد انتقاد قرار میدهد و معتقد است که این امر منجر به خودانگیختگی بیش از حد، فقدان کنترل مرکزی و شکست در ایجاد یک پیشاهنگ قوی و متحد شده است.
2- ساختار خردهبورژوازی: گزارش به ساختار سازمانی خردهبورژوایی و مبارزۀ آن با گرایشهای نخبهگرایانه، شبکهسازی و درک مکانیکی از انقلاب اعتراف میکند.
3- نادیده گرفتن نقش پیشتاز: سازمان از تمرکز بر "حزب واحد" - از جمله تودهها - و نادیده گرفتن نقش پیشاهنگ مارکسیست-لنینیست در سازماندهی، رهبری و ساختن جبهۀ انقلابی انتقاد میکند.
4- رویههای لیبرال: این گزارش حاکی از وجود رفتارهای لیبرال، فقدان انضباط آهنین و عدم توسعۀ یک دستگاه مخفی قوی است که به قرار گرفتن در معرض سرکوب کمک کرده است.
دوم: درسهای آموختهشده از مبارزات سال 1972:
1- قیامهای فوریه و مارس 1972: این گزارش نقش سازمان را در رهبری مبارزات تودهای 1972 میستاید، اما ناتوانی آن در چارچوببندی و سازماندهی مناسب جنبش، بهویژه در مورد بسیج کارگران و دهقانان را مورد انتقاد قرار میدهد.
2- سرکوب و دستگیری: این سند تجربۀ سازمان از سرکوب را شرح میدهد و شکست در ایجاد یک ساختار محرمانۀ محکم و ضعفهای آشکارشده توسط دستگیریها را برجسته میکند. همچنین بر اهمیت مقاومت در برابر شکنجه و ضرورت نظارت شدید سیاسی و ایدئولوژیک برای مبارزه با اعمال لیبرال تاکید میکند.
3- انقباض سازمانی: گزارش به انقباض سازمان در تابستان 1972، بهدلیل ترکیبی از سرکوب، بزرگنمایی در ارزیابی از دشمن و فقدان ساختار مرکزی قوی که قادر به عملیات مخفیانه باشد، اذعان دارد.
4- جنبش دانشجویی: گزارش، رشد جنبش دانشجویی و موفقیت خط انقلابی درون آن را میستاید، اما از ناتوانی این سازمان در حمایت کامل و هدایت توسعۀ جنبش انتقاد میکند.
سوم: بهسوی ساختن حزب انقلابی:
1- نیاز به تغییر: این گزارش با تأکید بر نیاز به ایجاد یک پیشتاز انقلابی قوی، متمرکز و تودهای، خواستار تحول کامل در سازمان است.
2- اصول اساسی: در این گزارش اصول اساسی بهوجود آمدن این سازمان انقلابی توضیح داده شده است:
3- حرفهایهای انقلابی: این گروه یک هستۀ اصلی از کمونیستهای فداکار است که درگیر مبارزۀ انقلابی هستند.
4- رهبری پرولتاریا: بر ریشه دواندن در طبقۀ کارگر و ساختن یک پیشاهنگ پرولتری تأکید دارد.
5- سانترالیزم دموکراتیک: تعادل بین دموکراسی و تمرکز در پویایی درونی سازمان.
6- رهبری قوی: رهبری قادر به اجرای خط سیاسی و تضمین وحدت.
7- انضباط سخت: پایبندی به انضباط انقلابی در همۀ سطوح.
8- خط سیاسی صحیح: خطی که ریشه در تحلیل مارکسیست-لنینیستی از وضعیت مراکش دارد و هدف آن هدایت تودهها به جنگ خلق است.
9- اتحاد مارکسیست- لنینیستها: فعالیت برای یک سازمان مارکسیست-لنینیست یکپارچه.
چهارم: تصمیمات سازمانی:
1- تقویت کمیتۀ ملی: این گزارش اقدامات لازم برای تقویت کمیتۀ ملی و نقش آن به عنوان رهبری ملی را توضیح میدهد.
2- بولتن داخلی: سازمان برای تقویت وحدت و انسجام یک بولتن داخلی محرمانه منتشر میکند.
3- اقدامات انضباطی: چند تن از رفقا به دلیل ارتکاب جرایم مختلف از جمله اعمال جناحی و تسلیم در برابر دشمن مجازات شدهاند.
4- این سند یک خودآزمایی انتقادی است که توسط سازمان مارکسیست-لنینیست به پیش مراکش انجام شده، که برای تبدیل شدن به یک نیروی انقلابی مبارزه میکرد. این سند منعکسکنندۀ چالشهای ایجاد یک حزب انقلابی در بستر سرکوب است و اهمیت یک سازماندهی قوی، یک خط سیاسی روشن و تعهد به مبارزۀ تودهای را برجسته میکند. این گزارش به عنوان یک راهنما برای مسیر آیندۀ سازمان عمل میکند و بر ضرورت غلبه بر نقاط ضعف گذشته و ایجاد یک پیشاهنگ قوی و تأثیرگذار که قادر به هدایت مردم مراکش به سوی انقلاب باشد، تأکید میکند.
نتیجهگیری:
این سازمان از زمان تأسیس خود تحت موجی از سرکوب شدید، آزار و اذیت، دستگیری و شکنجه قرار گرفته است که منجر به کشته شدن دبیر ملی آن، رفیق عبداللطیف زِروال در 14 نوامبر 1974، و رفیق سعیده مَنَبهی در 1977 شد. سپس موج دوم شورش و سرکوب در طول دهه 1980 به راه افتاد که سازمانهای مارکسیست-لنینیستیِ برآمده از سازمان به پیش تلاش کردند تا همان کار سیاسی را به شیوهای غیرمتمرکز، مخفیانه و با همان ساختارهای سازمانی مبارزه به انجام برسانند.
منابع اصلی:
1- سند مؤسس "نقابها فروافتاده، راه انقلاب را باز کنیم" که توسط سازمان به پیش در روز تأسیس در 30 اوت 1970 صادر شد.
2- سند "وحدت دیالکتیکی برای ایجاد حزب انقلابی و سازماندهی انقلابی تودهها"، که توسط سازمان به پیش در 29 مه 1972 صادر شد.
3- سند "دربارۀ استراتژی انقلابی" که توسط سازمان به پیش در 30 ژوئن 1972 منتشر شد.
4- سند "ده ماه مبارزۀ سازمانی، انتقاد و خودانتقادی" که توسط سازمان به پیش در 20 نوامبر 1972 منتشر شد.
5- سند "بیایید حزب انقلابی را زیر آتش دشمن بسازیم" سندی است که سازمان به پیش در تابستان 1973 منتشر کرده است.